دکتر حسن کرباسی آرانی متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

دکتر حسن کرباسی آرانی بورد تخصصی اعصاب و روان (روانپزشک) ومشکلات جنسی و مشاوره

دکتر حسن کرباسی آرانی متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

دکتر حسن کرباسی آرانی بورد تخصصی اعصاب و روان (روانپزشک) ومشکلات جنسی و مشاوره

اختلال افسردگی اساسی


اختلال افسردگی اساسی

افسردگی به عنوان خلق یا عاطفه، احساس یا هیجان ، از همراهان همیشگی تجارب طبیعی انسان و دگرگونی‌هایی است که در زندگی او پدید می‌آید. فقدان‌ها، محرومیت‌ها ایجاد افسردگی می‌کند . این نوع افسردگی‌ها بیماری نیستند. انسانی که افسردگی را نشناسد ، از شادی نیز چیزی نخواهد دانست پس ، نه هر فرد افسرده‌ای بیمار است و نه هر افسردگی ناپسند است ، اما مرزی نیز میان این دو وجود دارد

اختلال افسردگی اساسی
افسردگی به عنوان خلق یا عاطفه، احساس یا هیجان ، از همراهان همیشگی تجارب طبیعی انسان و دگرگونی‌هایی است که در زندگی او پدید می‌آید. فقدان‌ها، محرومیت‌ها ایجاد افسردگی می‌کند . این نوع افسردگی‌ها بیماری نیستند. انسانی که افسردگی را نشناسد ، از شادی نیز چیزی نخواهد دانست پس ، نه هر فرد افسرده‌ای بیمار است و نه هر افسردگی ناپسند است ، اما مرزی نیز میان این دو وجود دارد.
آن نوع افسردگی که نیاز به درمان داشته باشد، خلق و خو، طرز تفکر، اعمال طبیعی بدن و رفتار خود را به طرق مختلف تغییر می‌دهد. خلق و خوی فرد افسرده تقریباً همیشه ناراحت و غمگین یا نگران و مضطرب است. بی لذتی نیز یک مشخصه عمومی این افراد است. در عین حال که ممکن است فرد، افسرده به نظر نرسد. اما احتمالاً در مورد چیزها یا کارهایی که قبلاً بدان‌ها مشتاق و علاقمند بوده دیگر علاقه‌ای نشان نمی‌دهد.
افراد افسرده معمولاً درباره خود، زمان حال و آینده، حالت و تفکر منفی دارند. آن‌ها غالباً در رابطه با تمرکز و حافظه دچار مشکل هستند و به سختی می‌توانند تصمیم بگیرند. با شدید شدن حالت افسردگی احساس بی‌ارزشی و ناامیدی در آنها به وجود می‌آید کسانی که فکر می‌کنند دنیا دیگر ارزش زندگی کردن را ندارد. اضطراب و احساس وحشت از پیش‌آمدی نامعلوم ولی وحشتناک، معمولاً با افسردگی همراه می‌شود. ترس‌های مرضی یا ترس‌های معمولی در موقعیت‌های خاص نیز ممکن است به وجود آید. اعمال بدن ممکن است از لحاظ مختلف مختل شود. در بیشتر افراد افسرده بی‌اشتهایی و کاهش وزن عارض می‌شود ولیکن در بعضی افزایش اشتها و بالارفتن وزن مشاهده می‌گردد. افسردگی می‌تواند خواب را دچار اختلال کند. معمولاً این اختلال به صورت بی‌خوابی می‌باشد؛ ممکن است فرد در به خواب رفتن یا ادامه خواب دچار مشکل شود یا صبح خیلی زود بیدار شود و دیگر نتواند بخوابد. از طرفی، بعضی از افراد حس می‌کنند واقعاً می‌خواهند بخوابند. افراد افسرده هرچقدر هم که بخوابند معمولاً خسته هستند و کمبود انرژی دارند.
خشکی دهان، تهوع، یبوست و یا اسهال علائم دیگری هستند، و بعضی افراد حتی دچار دردهای بی‌علت در اعضای مختلف خود می‌شوند. تغییرات رفتاری که مربوط به تغییر خلق و خو، طرز تفکر و اعمال بدن می‌شود می‌توانند فرد را از کارهای روزمره زندگی باز دارند. عده‌ای نمی‌توانند لباس بپوشند، غذا بخورند و یا کار کنند. عده‌ای دیگر ممکن است علی‌رغم احساس افسردگی شدید،‌ به کار خود ادامه دهند. بعضی می‌توانند برای پنهان کردن احساس اصلی خود، لبخند بزنند و برخی ممکن است دائماً گریه کنند. نهایت اختلال رفتاری یک فرد افسرده اقدام به خودکشی می‌باشد.
«
به محض اینکه احساس کردید می‌خواهید به خودتان یا شخص دیگری آسیب بزنید خیلی سریع یک دکتر روانشناس یا روانپزشک را در جریان بگذارید
ویژگی‌ها برای دوره افسردگی اساسی
A.
وجود حداقل پنج مورد از علائم زیر در طی مدت دو هفته که سبب تغییر عملکرد قبلی فرد شده باشند؛ حد اقل یکی از این دو علامت وجود دارند: 1) خلق افسرده یا 2) از دست دادن علاقه یا لذت
(1)
خلق افسرده در اکثر اوقات روز یا تقریبا تمام روز. برحسب اذعان خود فرد (مثلا . احساس اندوه یا خالی بودن ) و یا مشاهدات دیگران (مثلا : نگران به نظر می‌رسد)
توجه: در کودکان و نوجوانان. ممکن است به شکل تحریک پذیری خلق تظاهر کند.
(2)
کاهش قابل ملاحظه علاقه یا لذت برای انجام هرگونه (یا تقریبا هرگونه) فعالیت در اکثر اوقات روز. و تقریبا هر روز (براساس اذعان خود فرد یا مشاهده دیگران
(3)
کاهش وزن قابل ملاحظه (بدون وجود رژیم غذایی ) یا افزایش وزن (مثلا بیش از 5% تغییر در وزن بدن در طی یک ماه) یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا در تمام ایام . توجه:‌در کودکان.افزایش نیافتن وزن به میزان مورد انتظار.
(4)
بی خوابی یا پرخوابی که تقریبا هر روز وجود دارد.
(5)
بی قراری یا کندی روانی حرکتی تقریبا در تمام ایام (براساس مشاهده دیگران ؛ حساس برقراری یا کند شدن توسط خود بیمار کافی نیست)
(6)
احساس خستگی یا از دست دادن انرژی تقریبا در تمام ایام
(7)
احساس بی ارزشی یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب (که ممکن است هذیانی باشد) تقریبا در تمام ایام (سرزنش خود یا احساس گنمان درباره بیمار بودن به تنهایی کافی نیست)
(8)
کاهش توانایی تفکر یا تمرکز. یا تردید.تقریبادر تمام ایام (براساس اذعات خود فرد یا مشاهدات دیگران)
(9)
افکار مکرر درباره مرگ (نه فقط ترس از مرگ).افکار مکرر خودکشی بدون یک نقشه خاص. یا اقدام به خودکشی یا یک نقشه خاص برای خودکشی.
B.
علائم با معیارهای یک دوره مخلوط تطبیق نمی‌کنند.
C.
علائم سبب اختلال یا آشفتگی بارز بالینی در عملکردهای اجتماعی. شغلی. یا سایر زمینه‌های مهم می‏شوند.
D.
علائم نتیجه اثرات مستقیم فیزیولوژیک مصرف یک ماده (مثل سوء‌ مصرف دارو . یا داروهای تجویزی) ویاپآمد یک بیماری طبی عمومی (مثل هیپوتیروئیدی) نیستند.
E.
علائم را نمی‌توان به سوگواری. که به دنبال از دست دادن یک شخص محبوب رخ می‌دهد منتسب کرد. علائم بیش از دو ماه باقی می‌مانند و یا سبب اختلال آشکار در عملکرد فرد می‌شوند. اشتغال ذهنی بیمار گونه در مورد بی ارزشی. افکار خودکشی. علائم روان پریشی . یا کند روانی حرکتی وجود دارد.

(1) تغییرات شبانه‌روزی (علائم در هنگام صبح شدیدتر می‌شوند).
a.
یبوست
b.
خشکی دهان
c.
سردرد
1.
اطلاعات وضعیت روانی
a.
ظاهر عمومی و رفتار: کندی روانی حرکتی یا سرآسیمگی،‌تماس چشمی نامناسب،‌ چشم‌های اشک‌آلود، نگاه به پایین، بی‌توجهی به آراستگی ظاهری.
b.
عاطفه: فشردگی یا بی‌ثباتی.
c.
خلق: افسرده، تحریک‌پذیر،‌ناکام، اندوهگین.
d.
گفتار. کم بودن یا فقدان خودانگیختگی؛ وقفه‌های طولانی؛ لحن ملایم، ٱرام، و یکنواخت.
e.
محتوای فکر: افکار خودکشی در 60٪ بیماران افسرده وجود دارد و 15٪ این بیماران اقدام به خودکشی می‌کنند؛ نشخوار ذهنی وسواسی؛‌ احساسات نافذ ناامیدی، بی‌ارزشی،‌ و گناه؛ اشتغال ذهنی درباره بدن؛‌دودلی؛‌فقر محتوای فکر و فقر گفتار؛‌ توهمات و هذیان‌های همخوان با خلق.
f.
شناخت: حواس‌پرتی،‌اشکال در تمرکز،‌ شکایت از ضعف حافظه،‌اختلال آشکار موقعیت‌سنجی؛ تفکر انتزاعی ممکن است مختل شده باشد.
g.
بینش و قضاوت: به علت اختلال شناختی مبنی بر بی‌ارزشی شخصی، مختل شده‌اند.
2.
ویژگی‌های وابسته
a.
شکایت‌های جسمی ممکن است افسردگی را مخفی نگاه دارند مخصوصاً علائم قلبی، گوارشی،‌و اداری تناسلی؛‌درد پایین پشت (کمر) و سایر شکایت‌های ارتوپدی.
b.
در صورت وجود هذیان‌ها و توهمات،‌محتوای آن‌ها با خلق افسرده همخوانی دارد.‌شایع‌ترین آن‌ها عبارتند از هذیان‌های گناه، فقر،‌وگزند و ٱآسیب،‌ و همچنین هذیان‌های جسمی و نیست‌انگاری (به آخر رسیدن جهان). هذیان‌های غیرهمخوان با خلق آن‌هایی هستند که محتواشان ارتباط آشکاری با خلق غالب ندارد (مثل هذیان تزریق افکار،‌پخش افکار از رسانه‌ها، و کنترل افکار، یا هذیان‌های گزند و آسیب غیرمرتبط با مایه‌های افسردگی).
3.
ویژگی‌های مختص سن. افسردگی در سنین مختلف می‌تواند به اشکال مختلف تظاهر نماید.
a.
قبل از بلوغ. شکایت‌های جسمی،‌بی‌قراری، توهمات شنیداری تک‌صدایی،‌اختلالات اضطرابی،‌و هراس (فوبی).
b.
نوجوانی. سوءمصرف مواد،‌رفتار ضداجتماعی،‌ بی‌قراری،‌مدرسه‌گریزی،‌ مشکلات تحصیلی،‌بی‌بندوباری جنسی، افزایش حساسیت نسبت به طرد شدن، بهداشت نامناسب.
c.
سالمندی. نقائص شناختی (اختلال حافظه،‌اختلال موقعیت‌سنجی، اغتشاش شعور)؛ دمانس کاذب یا سندرم دمانس همراه با افسردگی،‌آپاتی، و حواس‌پرتی.
افسردگی اساسی و اختلالات همراه:
.
ممکن است به تنهایی رخ داده یا بخشی از اختلال دوقطبی باشد. در صورتی که به تنهایی رخ دهد آن را افسردگی یک‌قطبی نیز می‌گویند. علائم باید حداقل به مدت 2 هفته ادامه یافته و حاکی از تغییر در عملکرد گذشته بیمار باشند. شیوع آن در زنان 2 برابر مردان است. وقایع آشکارساز حداقل در 25٪ موارد اتفاق می‌افتند. علائم اختلال در طول شبانه‌روز تغییر می‌کنند و در اوایل صبح وخیم‌تر هستند. کندی روانی حرکتی یا بی‌قراری وجود دارد. با نشانه‌های نباتی همراه است. هذیان‌ها و توهمات همخوان با خلق ممکن است مشاهده شوند. سن متوسط شروع اختلال 40 سالگی است،‌ولی در هر سنی می‌تواند رخ دهد. عوامل ژنتیکی در آن نقش دارند. اختلال افسردگی ممکن است به صورت یک دوره‌ی منفرد در زندگی فرد رخ داده یا ممکن است راجعه باشد
انواع دیگر اختلال‌های افسردگی اساسی
a.
مالیخولیایی:. اختلال شدیدی است که به مداخلات زیست‌شناختی پاسخ می‌دهد.
b.
مزمن: حداقل به مدت 2 سال طول می‌کشد؛ در مردان مسن شایع‌تر است، به ویژه همراه با سوءمصرف الکل و مواد مشاهده می‌شود،‌و پاسخ ضعیفی به داروها می‌دهد. حدود 10 تا 15٪ موارد اختلال افسردگی اساسی را شامل می‌شود. همچنین ممکن است به‌عنوان بخشی از افسردگی یا اختلالات دوقطبی I و II تظاهر کند.
c.
با الگوی فصلی
d.
شروع بعد از زایمان

. درمان
درمان اختلالات افسردگی.
دوره‌های افسردگی اساسی در 70 تا 80٪‌بیماران قابل درمان هستند. برای درمان این اختلال باید داروها را به همراه مداخلات روان‌درمانی مورد استفاده قرار داد.
1.
درمان‌های روان‌شناختی. کاربرد روان‌درمانی به همراه داروهای ضدافسردگی برای درمان اختلال افسردگی اساسی،‌موثرتر از کاربرد هرکدام از روش‌های فوق به تنهایی است.
a.
درمان‌های شناختی: شامل درمان کوتاه مدت به وسیله درمانگر تعاملی و تعیین تکالیفی در منزل است که در جهت آزمایش و اصلاح شناخت‌های منفی و فرضیات ناخودآگاه زمینه‌ساز آن‌ها انجام می‌گیرند؛ اساس این درمان اصلاح آشفتگی‌های مزمن فکری است که منجر به بروز افسردگی می‌شوند
b.
درمان‌های رفتاری: براساس نظریه یادگیری انجام می‌شوند (شرطی‌سازی کلاسیک و شرطی‌سازی عامل). عموماً کوتاه‌مدت و بسیار سازمان‌یافته هستند و در جهت رفتارهای ناخوشایند خاص و محدودی عمل می‌کنند. تکنیک شرطی‌سازی عامل با تقویت مثبت روش کمکی موثری برای درمان افسردگی به‌شمار می‌رود.
c.
درمان‌های بین‌فردی: به‌صورت یک درمان اختصاصی کوتاه‌مدت برای درمان سرپایی بیماران مبتلا به افسردگی غیردوقطبی و غیرروان‌پریشانه انجام می‌گیرد. در این روش به جای توجه به پویش‌های درون روانی و ناخودآگاه، بر مسائل بین فردی رایج و عادی تأکید می‌شود.
d.
درمان‌های معطوف به روانکاوی: درمان بینش‌مدار با مدت نامحدود است که در جهت فهم تعارضات و انگیزش‌های ناخودآگاه تقویت‌کننده و تداوم بخش افسردگی انجام می‌شود.
e.
درمان حمایتی: روش درمانی با مدت نامعین است که هدف اولیه آن حمایت هیجانی بیمار می‌باشد. این روش به ویژه در بحران‌های حاد ضرورت پیدا می‌کند، نظیر عزاداری و یا هنگامی که دوره افسردگی اساسی بیمار شروع به بهبود پیدا می‌کند ولی بیمار هنوز توانایی وارد شدن در یک برنامه درمانی متعامل و وقت‌گیر را ندارد.
f.
درمان گروهی: این روش برای بیمارانی که به‌صورت حاد اقدام به خودکشی نموده‌اند توصیه نمی‌شود. سایر بیماران افسرده ممکن است از حمایت تخلیه هیجانی و تقویت مثبت گروه‌ها،‌ و همچنین تعامل بین فردی و اصلاح فوری تحریف‌های شناختی و انتقالی به وسیله سایر اعضای گروه نفع ببرند.
درمان خانوادگی: به ویژه هنگامی توصیه می‌شود که افسردگی بیمار باعث بهم خوردن ثبات خانواده شده باشد،‌یا افسردگی به علت وقایع خانوادگی ایجاد شده باشد،‌و یا در صورتی که الگوهای خانوادگی سبب حمایت یا تداوم افسردگی شوند

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.