دکتر حسن کرباسی آرانی متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

دکتر حسن کرباسی آرانی بورد تخصصی اعصاب و روان (روانپزشک) ومشکلات جنسی و مشاوره

دکتر حسن کرباسی آرانی متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

دکتر حسن کرباسی آرانی بورد تخصصی اعصاب و روان (روانپزشک) ومشکلات جنسی و مشاوره

تعریف زندگی از دید شریعتی


 

تعریف زندگی از دید شریعتی



زندگی همچون یک خانه شلوغ و پراثاث و درهم و برهم است و تو درآن غرق . این تابلو را به دیوا ر اتاق مى زنى ، آن قالیچه را جلو پلکان مى اندازى، راهرو را جارو مى کنى، مبلها به هم ریخته است مهمان ها دارند مى رسند و هنوز لباس عوض نکرده اى در آشپزخانه واویلاست وهنوز هم کارهات مانده است
 
یکی از مهمان ها که الان مى آید نکته بین و بهانه گیر و حسود و چهار چشمى همه چیز را مى پاید . از این اتاق به آن اتاق سر مىکشى، از حیاط به توى هال مى پرى، از پله ها به طبقه بالا میروى، بر میگردى پرده و قالى و سماور گل و میوه و چاى و شربت و شیرینى و حسن وحسین و مهین و شهین ....... غرقه درهمین کشمکشها و گرفتاریها و مشغولیات و خیالات و مى روى و مى آ یى و مى دوى و مى پرى که ناگهان سر پیچ پلکان جلوت یک آینه است از آن رد مشو...! 
لحظه اى همه چیز را رها کن ، خودت را خلاص کن، بایست و با خودت روبرو شو نگاهش کن خوب نگاهش کن ا و را مى شناسى ؟ دقیقا ور اندازش کن کوشش کن درست بشنا سی اش، درست بجایش آورى فکر کن ببین این همان است که مى خواستى باشى؟ 
 
اگر نه پس چه کسى و چه کارى فوریتر و مهمتر از اینکه همه این مشغله هاى سرسام آور و پوچ و و روزمره و تکرارى و زودگذر و تقلیدى و بی دوام و بى قیمت را از دست و دوشت بریزى و به او بپردازى، او را درست کنى، فرصت کم است مگر عمر آدمى چند هزار سال است ؟! چه زود هم مى گذرد مثل صفحات کتابى که باد ورق مى زند، آنهم کتاب کوچکى که پنجاه، شصت صفحه بیشتر ندارد 

 تعریف‌ زندگی‌

ای‌ نام‌ تو بهترین‌ سرآغاز، همه‌ تو را می‌بینندولی‌ نمی‌شناسند همه‌ تو را می‌خوانند ولی‌نمی‌دانند. هستی‌، هستها از توست‌، ما سوی‌ توچیزی‌ نیست‌ همه‌ جا فراتر از هر جا و همه‌ زمان‌فراتر از هر زمان‌ تنها تو هستی‌ که‌ بودی‌ و می‌مانی‌همین‌ قدر به‌ جان‌ مایه‌ دادی‌ که‌ تو را بشناسد و باشناخت‌ تو زندگی‌ کند تو جان‌ انسان‌ را دوست‌داری‌ و بر او رحمت‌ و شفقت‌ می‌فرستی‌ اما انسان‌که‌ به‌ سند خسارت‌ سفاهت‌ دارد تو را انکار و پس‌از اندکی‌ فراموش‌ می‌کند این‌ جان‌ بسته‌ به‌ قفس‌تن‌، از روح‌ دمیده‌ تو روی‌ برمی‌گرداند و تن‌حیوانی‌ را به‌ پرواری‌ دنیای‌ پست‌ و فانی‌ تیمارمی‌کند و در نهایت‌ خستگی‌ و فرتودگی‌ که‌ غایت‌تلاش‌ تن‌ است‌ پژمردگی‌ و سرافکندگی‌ را برای‌جان‌ مسافر به‌ خسارت‌ می‌کشاند و ندامت‌ و تاسف‌را از روزگار سپری‌ شده‌ ره‌ توشه‌ سفر دوم‌ می‌کند.
دین‌، چگونه‌ اندیشیدن‌ الهی‌ انسان‌ برای‌زیستن‌ است‌ و مبنای‌ آن‌ عشق‌ است‌ و ماهیت‌عشق‌، وحدت‌ عاشق‌ و معشوق‌ است‌ و زندگی‌ یک‌سفر است‌ سفر از نوعی‌ بودن‌ به‌ بودنی‌ دیگر،همان‌ طوری‌ که‌ تولد یک‌ سفر است‌، سفر از تجزیه‌به‌ ترکیب‌، سفر از افتراق‌ به‌ اتحاد برای‌ تغییر نوع‌بودن‌ در جهان‌ هستی‌.
همواره‌ بودن‌ است‌ و هرگز عدم‌ نبوده‌ و نیست‌اما نوع‌ بودنها متفاوت‌ است‌ ولی‌ اصل‌ بودن‌ یک‌مفهوم‌ از یک‌ واقعیت‌ است‌ که‌ غیرقابل‌ انکار است‌،هست‌ و نیست‌ دو طرف‌ یک‌ نقیض‌ است‌ که‌ قابل‌جمع‌ نیست‌.
پس‌ اصل‌ بودن‌ انسان‌ همواره‌ بوده‌ و هست‌خواهد بود اما بودنهای‌ او عین‌ سفر است‌ سفری‌که‌ مسافر و سفر آن‌ وحدت‌ وجودی‌ دارند و تنهامبدا و مقصد این‌ سفر وجود دیگری‌ است‌ و تعریف‌مسافرت‌ عمر انسان‌ در دنیای‌ مادی‌ که‌ نامش‌ رازندگی‌ می‌گذارند در دیدگاه‌ مکاتب‌ فکری‌مختلف‌، متفاوت‌ است‌ و در نتیجه‌ زیبا دیدن‌ها ولذت‌ بردنها که‌ نتیجه‌ عشق‌ و دلباختگی‌ و سرانجام‌تلاش‌ها است‌ متغایر است‌.
بودن‌ انسان‌ در همین‌ برش‌ زمانی‌ حیات‌، بعد ازتولد تا قبل‌ از مرگ‌ به‌ لذت‌ و کامجویی‌ صرف‌می‌شود این‌ لذت‌ در مفهوم‌ کلی‌ امری‌ و جدانی‌ وغیرقابل‌ انکار است‌ اما مصادیق‌ آن‌ بنابر مبانی‌فکری‌ مختلف‌، متفاوت‌ است‌.
نکته‌ مهم‌ این‌ است‌ کدام‌یک‌ از لذت‌ها عشق‌واقعی‌ است‌؟ و سایر لذتها در طول‌ این‌ لذت‌حقیقی‌ برای‌ انسان‌ عاقل‌ قابل‌ تحسین‌ است‌؟
چه‌ کسی‌ نمی‌خواهد اول‌ و آخر کاری‌ رابداند؟ چه‌ کسی‌ نمی‌خواهد ظاهر و باطن‌ امری‌ رابفهمد؟ چه‌ کسی‌ به‌ دنبال‌ منفعت‌ در تجارت‌ و نقدعمر نیست‌؟ تنها لحظه‌ای‌ بیاندیشیم‌ از کجاآمده‌ایم‌ و به‌ کجا می‌رویم‌ آیا کسی‌ در این‌ دنیا باهر مقام‌ و دارایی‌ برای‌ همیشه‌ زندگی‌ می‌کند؟ آیامحاسبه‌ لحظه‌لحظه‌ عمرکه‌ همان‌ تجارت‌ زیستن‌است‌ به‌ ما این‌ اجازه‌ را می‌دهد که‌ به‌ چیز دیگری‌در غیر راستای‌ تکامل‌ وجودمان‌ فکر کنیم‌؟ دوست‌داشتن‌ نفس‌ و تقدیر از من‌ خود، در ذات‌ وجودعاقل‌ است‌ پس‌ همه‌ چیز به‌ سودمندی‌ حیات‌انسان‌ یا همان‌ زندگی‌ برتر برمی‌گردد و علم‌عالمان‌ که‌ زندگی‌ آنان‌ را عالمانه‌ و تجارت‌ تاجران‌زندگی‌ آنان‌ را تاجرانه‌ و قدرت‌ قادران‌ که‌ زندگی‌آنان‌ را قادرانه‌ می‌سازند وسائلی‌ هستند برای‌همان‌ حیات‌ پاک‌ و سودمند و زندگی‌ عاشقانه‌،بنابراین‌ اگر عشق‌ و نفع‌ به‌ حقیقت‌ ذاتشان‌ تعریف‌نشوند تمام‌ فکرها افسانه‌ و راهها کژ راهه‌ و تلاشهابیهوده‌ می‌شود. بودن‌ دنیای‌ باقی‌ برای‌ انسان‌فانی‌ ارزشی‌ ندارد پس‌ چگونه‌ انسان‌ در بودن‌ وفنای‌ مادی‌ خود که‌ اصل‌ بودن‌ حقیقی‌ او را درنشئه‌های‌ مختلف‌ ثابت‌ می‌کند منتفع‌ شود؟
تنها یک‌ راه‌ نجات‌ هست‌ واین‌ همان‌ صراطمستقیم‌ است‌ که‌ تجارت‌ با وجود خدا و محاسبه‌نقد عمر در صرف‌ خشنودی‌ و جلب‌ رضایت‌اوست‌ وجودی‌ که‌ مبدا و مقصد، ابتدا و انتها،ظاهر و باطن‌ عالم‌ هستی‌ است‌ و این‌ همان‌ کلیدزندگی‌ عاشقانه‌ است‌ یعنی‌ فقط رضایت‌ اوچگونه‌ ممکن‌ است‌ مردی‌ در محیط خانه‌ خدارا ببیند ولی‌ نسبت‌ به‌ همسر و فرزندانش‌بی‌مسئولیت‌ باشد؟
چگونه‌ ممکن‌ است‌ زنی‌ در خانه‌ و محل‌ کار باحضور خداوند به‌ شوهر و فرزندانش‌ خیانت‌کند؟ چگونه‌ ممکن‌ است‌ قدرتمندی‌ سیاستمدار بامحاسبه‌ خشنودی‌ خدا و پایان‌ عمر خود باجاه‌طلبی‌ به‌ زیر دستان‌ ظلم‌ کند؟
چگونه‌ ممکن‌ است‌ معلمی‌ با دیدن‌ عالم‌ اول‌ وآخر در تعلیم‌ خود خشنودی‌ او را به‌ هیچ‌ انگارد ولذت‌ نفس‌ خود را در علم‌فروشی‌ به‌ جاهلان‌ قراردهد؟
چگونه‌ ممکن‌ است‌ ثروتمندی‌ در حضور ذات‌غنی‌ بی‌نیاز تکاثر به‌ مال‌ و تفاخر به‌ دنیای‌ محدود،خود را نزد فقرا و نیازمندان‌ مایه‌ راحتی‌ نفس‌ ولذت‌ وجود خود قرار دهد؟ و از عشق‌ واقعی‌ که‌نتیجه‌ آن‌ جلب‌ رضایت‌ غنی‌ فرید است‌ غافل‌باشد و تمام‌ دارائیهای‌ خود را در راه‌ جلب‌خشنودی‌ او صرف‌ نکنند؟
محاسبه‌ ساده‌ای‌ است‌ دنیا با ما آن‌ خواهد کردکه‌ با دیگران‌ کرده‌ است‌ هیچ‌ چیز برای‌ هیچ‌ کس‌عوض‌ نشده‌ و نخواهد شد. کسانی‌ که‌ قدرت‌ کسب‌کرده‌اند دیگران‌ بر اریکه‌ قدرت‌ آنان‌ تکیه‌می‌زنند. و کسانی‌ که‌ مال‌ بسیار جمع‌ کردنددیگران‌ اموال‌ او را تصاحب‌ می‌کنند و کسانی‌ که‌برای‌ بشریت‌ علوم‌ و فن‌ آوری‌ آوردند و دیگران‌از علوم‌ و فنون‌ آنان‌ بهره‌ می‌برند پس‌ حاکمان‌گذشته‌ و ثروتمندان‌ قبلی‌ و عالمان‌ تاریخ‌ چه‌شده‌اند و با خود چه‌ چیزی‌ و به‌ کجا برده‌اند پس‌اگر سفر زندگی‌ عبادت‌ ذات‌ خالق‌ و حاضر و علیم‌و قادر و غنی‌ نباشد تا به‌ خشنودی‌ و رضایت‌ او دراین‌ سفر برسیم‌ همه‌ تلاشها و کارها بیهوده‌ و عبث‌است‌ و چه‌ راحت‌ هر کسی‌ در هر پست‌ و مقام‌ یاثروت‌ و دارایی‌ یا دانش‌ و دانشمند می‌تواند او راببیند با تمام‌ وجود در وجدان‌ خود حس‌ کند که‌او خدای‌ من‌ است‌ و من‌ او را دوست‌ دارم‌ و برای‌درستی‌ و خشنودی‌ او رفتار و گفتارم‌ را سامان‌می‌دهم‌ و براساس‌ آن‌ زندگی‌ را به‌ رضایت‌ اوتعریف‌ می‌کنم‌.

 

آسمان فرصت پرواز بلندی است / قصه این است چه اندازه کبوتر باشی

گفتم: ای جنگل پیر تازگی ها چه خبر؟ پوزخندی زد و گفت: هیچ، کابوس تبر

شرط دل دادن دل گرفتن است، و گرنه یکی بیدل می‌شود و دیگری دو دل


-
منبع: تعریف زندگی در چند جمله کوتاه | آسمونی http://www.asemoni.com/culture/literature/short-sentences#ixzz2mQ3tOwtC

 

تعریف سبک زندگی سالم

 


 

شیوه زندگی چیست؟

 اندیشمندان در حوزه های مختلف ،تعابیر و تعاریف متعددی از سبک زندگی ارائه کرده اند.

 شیوه  زندگی (به انگلیسی:( Life Style)‏ (به عربی: السنّة)‏ واژه ایست که برای معرفی نحوه و شرایط زندگی انسان استفاده می گردد . معنای لغوی واژه "زندگی" در Life Style روشن است اما تعریف واژه "شیوه" یا "سبک" معانی گوناگونی دارد ودلیل ان هم رویکرد های مختلف علوم و مذاهب است.

 سه رویکرد در تعاریف ارائه شده از "شیوه" یا "سبک" عبارتند از:

 ü       رویکرد زیبا شناختی:مثل شکل دادن یا طراحی چیزی

 ü       رویکرد تمایز بخشی:سبک یا شیوه را ویژگی برای نشان دادن برتری می دانند

 ü       رویکرد تجملی زندگی مانند مد و تجمل

 شیوه زندگی سالم: منبعی ارزشمند برای کاهش شیوع و تاثیر مشکلات بهداشتی،ارتقای سلامت تطا بق با عوامل استرس زای زندگی و بهبود کیفیت زندگی است و وقتی که در ارتباط با رفتارهای مخاطره امیز نظیر استعمال سیگار و عدم تحرک جسمانی مطرح می شود، بعنوان عملکردی ارادی تجسم می شود.

 

طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت،سبک زندگی ترکیبی از الگوهای رفتاری و عادات فردی در سراسر زندگی شامل تغذیه تحرک بدنی،استرس،مصرف دخانیات و کیفیت خواب است که در پی اجتماعی شدن بوجود امده است.

 شیوه زندگی پدیده ای چند وجهی است که تمام جنبه های زندگی روزمره ،خواب ،غذا،بهدا شت،اداب و رسوم،کار،بازی ،سرگرمی،وقت گذرانی،روابط اجماعی،طرز تفکر،رفتار،احساسات و عواطف می باشد.

 به عقیده وبر شیوه زندگی روشهای است که طبقات و گروهای هم رتبه از نوعی از زندگی پدید   می ا ورند و شامل الگوهای فرهنگی رفتار و مجموعه ای از باورهاست.

 عوامل موثر بر شیوه زندگی:

 همانطور که اشاره شد شیوه زندگی پدیدهای چند وجهی است که تحت تاثیر عوامل مختلفی از قبیل: عوامل جسمی،عوامل اجتماعی،عوامل روحی و روانی ، عوامل فرهنگی و  عوامل معنوی می باشد.

 بر همین اساس صاحبنظران،طبقه و عوامل اقتصادی،ارزش ها و تحول ارزشی،تحصیلات ،جنسیت،سن و دوره عمر،سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی را بعنوان مهمترین عوامل موثر برسبک زندگی برشمرده اند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.