نقش والدین در تربیت دینی
«اُدْعُ اِلی سَبیلِ رِبّکَ بِالحِکمهً وَ المَوعِظَهِ الحَسَنَهِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هیَ اَحْسَن»(سوره مبارکه النحل آیه 125):ایرسول ما، خلق را به حکمت و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن.
مقدمه
پیش از ورود به اصل موضوع، توجه به چند نکته
در ارتباط با بحث تربیت و هدایت جامعه ضروری به نظر میرسد:
1. باید توجه داشت که انسان، محصول زمان خود و فرهنگ و
سنت و ارزشهای حاکم بر آن محدوده زمانی است. افکار و اندیشه او بیش از آنکه متأثر
از خانواده باشد، در انحصار رسوخ و نفوذ یافتههای فکری محیط اجتماعی اوست. بنابراین سخن گفتن از تعلیم و تربیت و تبلیغ، بدون
در نظر گرفتن عوامل محیطی و ساختار اجتماعى، راه به جایی نخواهد برد. به دیگر سخن
باید زمان و دورانی که در آن زندگی میکنیم، خوب بشناسیم و بدانیم دین و مذهب در
دوران معاصر چه جایگاهی دارد و پایگاه اجتماعی و سیاسی مسلمانان در جهان چگونه
است. طبیعی است که شناخت ما از جریانها و تفکرات موجود در حیطه اجتماع خودی و نیز
درک صحیح اوضاع جهان معاصر، کمک بسیار زیادی میکند که راه را بهتر و سریع تر طی
کنیم و به اهداف متعالی دست یابیم. در واقع دانستن بیشتر به فهمیدن بیشتر و بهتر و
فهمیدن بهتر به برنامهریزی اندیشمندانهتر و سرانجام استنتاج مطلوب تر منتهی
خواهد شد.
2. هر ملتی به گونهای خاص میاندیشد، بدین معنی که شیوه تفکر آنها، ملاک ها و مشخصههای خاص خود را دارد. روش فکر کردن هر ملّت، پیامدهای مهمی در سرنوشت اجتماعى، سیاسی و اقتصادی آن دارد. فهم این روش تفکر به صورت بالقوه میتواند زمینههای اصلاح در عرصههای مختلف را به ارمغان آورد. هر ملت به همانگونه که میاندیشد زندگی نیز میکند. فهم اینکه مغز یک ملت با چه روشی نظم مییابد یا دچار بینظمی میشود از اهمیت ویژهای در شناخت پیشبینی آینده او برخوردار است؛ مثلاً بررسی بعد تخیلی و تأثیر آن در تفکر، نشاندهنده آن است که تخیل در کشور ما نسبت به سایر اصول فکری وجه غالب تری دارد. زمانی که فرد از قوه استدلالی و عقلی خود استفاده نکند، جای تفکر را سلیقه، احساسات، تعصب، جوپذیرى، تجربیات فردی و نیز خصلت پر شدن، توسط دیگران میگیرد.
3. در دورهای که از آن به عنوان عصر ارتباطات نام برده میشود، هجوم گسترده اطلاعات از طریق عناصر ارتباطی نظیر تلویزیون، ماهواره و به خصوص رسانههای دیجیتالى، آنچنان وسیع و بیمحابا است که که با بهرهجویی صرف از کارکرد تبلیغ سنتی نمیتوان به طرد و ردّ آفت های ناشی از آن هجمه دلخوش بود، و نه آنکه میتوان تبلیغ دین را هم راستا و همداستان با شیوه و مسلک تبلیغهای غربی یا پروپاگانه قرار داد. چرا که تبلیغ اسلامی یعنى؛ «فراگرد انتقال پیام اسلامی از سوی فرستنده (با شرایط و ویژگیهایی که اسلام تعیین کرده است) برای گیرنده (همه مردم، مسلمانان، مؤمنان و ...) با هدف آموزش یا برانگیختن مخاطب برای انجام یک عمل معین به شرط آنکه در گیرنده پیام با معنی مورد نظر فرستنده پیام، مشابهت معنی ایجاد شود.»
عناصر تبلیغی دینی
1.تشویق به تفکر
«و انزلنا الیک الذکر
لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون.»
آنچه که از معنی آیه فوق استنباط می شود، آن
است که خداوند وظیفه تبیین دین و شریعت را بر عهده پیامبر اکرم(ص) قرار داده است و
این بدان معنی است که پیامبر(ص)، علاوه بر ابلاغ، به تبیین و تفهیم آیین اسلام نیز
مبادرت می ورزیده است و ادامه آیه بیانگر آن است که خداوند از ابلاغ و تبیین دین؛
«و لعلهم یتفکرون» را انتظار دارد.
خداوند، تعبد بی پشتوانه عقل و اندیشه را نمی خواهد. لذا از مسلمانان می خواهد که در بیانات الهی و روشنگری هایی که پیامبر(ص) انجام داده، اندیشه کنند؛ زیرا پذیرشی که پس از دریافت صحیح و تفکر و تأمل باشد ارزشمند است و دوام دارد و در روح انسان رسوخ می کند. صرف تعبد اگر چه در حد خودش یک ارزش است؛ اما آن ارزشی که اسلام به آن بها می دهد نیست.» بر این اساس، مبلغ دین که خود وام گیرنده شأنیت تبلیغ از پیامبران الهی است، علاوه بر ارائه و اطلاع رسانی درخصوص آموزه های دینی، وظیفه تشریح و توضیح و تشویق به تفکر و تعقل را نزد مخاطب خود دارد؛ چرا که هدف نهایی آیه فوق؛ «لعلهم یتفکرون» است. خداوند نفرمود: لعلهم یتعبدون و یا لعلهم یتسلّمون. این مطلب نکته بسیار مهمی است که مبلغین می بایست توجه خاصی نسبت به آن مبذول دارند و اساساً پذیرش تعقلی دین بر پذیرش تعبدی آن شرافت و برتری دارد.
2. حکمت
« ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هم احسن».
در این آیه خداوند حکیم، واژه حکمت را به صورت مطلق بیان فرموده و هیچ قیدی برای آن قرار نداده است. چنانکه در آیه دیگری می فرماید
«و من یوتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیرا ً»:به هر کس حکمت اعطا شود همانا خیر بسیار هدیه گردیده است.
« دین در ذات و جوهر خود بر حکمت استوار است.» به عبارت دیگر این صرفاً در حد یک انتخاب ساده و تمرین یک رفتار خلاصه نمی شود. پذیرش دین نیازمند درک ابعاد حکمت آمیز و خردمندانه آن است. این مهم از نظر ماهیت با آنچه در تبلیغات به معنای مرسوم جاری است کاملاً متفاوت می نماید. تبلیغ دینی در طراحی روش ها و اصول خود و نیز در بهره برداری و سازماندهی امکانات خود باید طرفی مناسب با این ویژگی بیابد.»
راغب اصفهانی، فیلسوف و لغت شناس قرن پنجم هجری میگوید:« الحکمة اصابه الحق فبالعلم و العقل »
حکمت، اصابت و رسیدن
به حق به وسیله علم و عقل است.
سخنرانی و تبلیغ نیز می بایست از نظر شیوه و
محتوا حکیمانه باشد و مبلغ در صورتی می تواند داعی الی الله باشد که بر شیوه و
سیاق حکیمانه سخن گوید و عمل نماید. این موضوع یعنی رسیدن به حکمت و عالمانه و
عاقلانه تبلیغ نمودن در عصر حاضر از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است؛ چرا که در
عصری که انفجار اطلاعات و ارتباطات به شکل متنابهی افزایش یافته و سطح افکار عمومی
به مقیاس قابل توجهی بالا رفته است، دیگر نمی-توان تنها به دانسته های سنتی و
دیکته شده بسنده نمود؛ زیرا با وجود اطلاعات و دانسته های بسیار نزد مخاطبان، تنها
ارائه سخنان و اطلاعات حکیمانه و بر معیار حکمت است که می تواند از سوی آنان مقبول
واقع گردد. بدین جهت مبلغ موظف است که بسیار مطالعه کند و بیندیشد و سپس به دقت و
حساب سخن گوید.
علت اینکه خداوند انبیا را از بعد عقلانی و ظرفیت فکری در سطحی برتر و بالاتر از دیگران قرار داده است، بی شک به خاطر این است که مردم را بر موازین عقل و عواطف رهبری کنند. ناطقی که می خواهد به اقتضای حکمت سخن گوید باید از نظر معلومات بر ذوق و اندیشه خویش مسلط باشد.
امام علی(ع) می فرماید:« الحکمة ضالة کل مؤمن فخذوها ولو من افراه المنافقین »
حکمت، گمشده مؤمن است، پس آن را دریابید ولو از زبان منافقین باشد.
همچنین می فرماید:«
ضالة العاقل الحکمه فهو احق بها حیث کانت»
گمشده هر خردمندی حکمت است و عاقل به آموختن
حکمت در هر کجا باشد سزاوارتر از دیگران است.
3. موعظه
از دیگر عناصر اثربخش و کلیدی تبلیغ، وعظ و اندرز مخاطبان بر روال و مشی نیک و پسندیده است. چنانکه قرآن کریم واژه حکمت را علی الاطلاق و بدون توصیف به کار برده است اما در خصوص «موعظه» آن را به وصف «حسنه» متصف ساخته است. موعظه نیکو، موعظه آگاهانه است و موعظه آگاهانه، پندی است که با موازین عقل و احساس سازگار باشد و مراتب و شرایطی دارد که هر کس را توانایی تحمل و تکافل آن نیست.
امیرالمؤمنین علی7 فرمود:« نصحک بین الملأ تقریع»
نصیحت یک انسان در بین مردم به منزله کوبیدن وی است.
بی شک، ضربه زدن به حیثیت و شخصیت مسلمانان در حین سخنرانی موعظه نیست. اگر لحن موعظه به صورتی باشد که ایهام تزکیه نفس از آن برخیزد، ناروا و بی اثر است. به عنوان مثال بگوید: «شما که می خواهید آدم بشوید... »
یعنی من آدم شده ام یا دیگر آنکه مستقیماً موعظه نکند، بلکه در لفافه روایات و آیات و یا از زبان دیگران منظور خویش را بیان نماید. مثلاً بگوید؛ فلان استاد اخلاق چنین می فرمود ..... یا در قرآن کریم و نهج البلاغه چنین آمده است.
نکته دیگر در این حیطه، اشعار به این موضوع است که هر یک از شیوه های تبلیغ (حکمت،موعظه ،مجادله) به واسطه اختلاف افکار و تفاوت روحیّات برای هر گروه از افراد، متفاوت و مخصوص خواهد بود به گونه ای که مثلاً در مورد اشخاصی که از علم و اطلاع چندانی برخوردار نیستند و یا بهره اندکی از علم دارند ولی به اصول دین معتقدند و قلبشان برای پند و اندرز مستعد است، باید به جای بهره گیری از روش های خشک علمی و فلسفی، میبایست از روش های دیگری نظیر موعظه استفاده نمود.
البته آنچه مورد نظر قرآن کریم می باشد به کار بردن تلفیقی از سه شیوه مذکور است، هر چند که برای عده بسیاری از مردم، استفاده از روش های علمی و بهره جویی از جنبه های تعقلی و تفکری، شاید چندان خوشایند نباشد، اما از این نکته هم نیز نبایستی مغفول ماند که عصر کنونی، عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات است و بسیاری از مردم حتی در قصبات و دورترین و محروم ترین نقاط کشور از ابزارهای اطلاع رسانی بهره مند شده اند و یا آنکه قابلیت و امکان برخورداری را دارا میباشند. از سوی دیگر سطح سواد در کشور، نسبت به گذشته جهش چشمگیر و قابل ملاحظه ای داشته است به گونه ای که اکنون بر طبق آمار و ارقام موجود، حدود 90٪ از مردم کشور با سواد بوده و بسیاری از جوانان ما هر ساله در صف راهیابی به دانشگاه با یکدیگر به رقابت می پردازند؛ به همین جهت تأمل و توجه نسبت به بازکاوی روش ها و شیوه های تبلیغی از اهم و مصادر فعالیت های موجود در زمینه روزآمد نمودن نگرش های تبلیغی می باشد. ضمن آنکه نمی توان انکار نمود که همگان نیاز به موعظه دارند؛ زیرا موعظه به عنوان اقناع فکری مطرح نیست، بلکه راهی است برای اینکه مسئله مورد نظر به لحاظ فکری مورد توجه قرار گیرد. بسیاری از قضایایی که انسان در زندگی خود با آن مواجه می شود، چندان جلب توجه نمی نماید مگر اینکه واجد نفع و ضرری باشد. به ویژه آنکه زندگی ممزوج با تکنولوژی امروزین، آنچنان انسان ها را به کسب منافع مادی نقد و دفع ضررهای هم راستای آن مشغول ساخته و ذهن و روح آنها را با خود درگیر نموده که دیگر مجالی برای تفکر و تأمل پیرامون جنبه های غیر مادی زندگی نظیر اخلاقیات، توجه به حق الناس و یا خودسازی درونی باقی نگذاشته است.
با این توضیحات، موعظه وسیله ای می شود برای احیا و یا تقویت انگیزه های درونی افراد و زدودن گرد و غبار فراموشی از روی آنها. در حقیقت موعظه؛ نقبی است به قصه دنیا و آخرت و یادآوری و توصیف حال گذشتگان، تا انسان مادی امروز به یاد آورد که اعمال و افعال او در این دنیا هر آنچه که باشد، عواقب و ماحصلی در دنیای آخرت به جای خواهد گذاشت. موعظه، یادآوی دائمی مرگ است تا انسان فراموش نکند که روزی خواهد مرد.
به همین جهت، نگرش انسان نسبت به اعمالش تغییر می یابد و همواره اعمال خود را در موازنه و مرابطه با مرگ و قیامت مینگرد و این موضوع به انسان اجازه نمی دهد که به راحتی تسلیم آرزوهایش شود و در نتیجه در صدد تصحیح انحرافات خود بر می آید.
نکته بسیار مهم دیگر پیرامون کاربرد وعظ، آن است که پذیرش دین در وهله نخست و بیش از هر عامل دیگری نیازمند دلدادگی و سرسپردگی است. دین در انسان متبلور نمی شود مگر آنکه ایمان قلبی در او محقق گردد. با این توصیف با ترویج صرفاً عقلانی دینی، قلب به اختیار در نمی آید و ضروری است تا برای دین، محمل ایمانی یعنی قلب نیز مدّنظر قرار گیرد. از آنجا که نگرش اسلام همواره متکی بر حق و حقیقت است و خود را به صورت دائم با آن موزون میکند و از آنجا که فطرت تمامی انسان ها بر حقگرایی بنا نهاده شده است هر چند که به زنگار غلیظ دروغ و فریب، آلوده شده باشد، در نهایت اندیشه دینی در قرائت و تبلیغی شفاف به خودی خود قادر است زاویه های پنهان روح آدمی را فتح کند و او را به فطرت حقگرایی خود رجعت دهد.
اگر هر کاری خدائی باشد رنجی ندارد مانند مادری که در دل نیمه های شب از خواب شیرین برمی خیزد و با راه رفتن و لالائی خواندن فرزندش را خواب کرده و یا به او شیر میدهد و آرامشش میدهد. اگر کار خدائی نباشد دچار عصیان میشود در حالیکه با کار سخت احساس نشاط در او هویدا میشود.
حافظ می فرماید: تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز. همۀ زندگی برای عبادت و عشق خدائی است.
پیامبر یک سال در جنگ شرکت میکرد و نتوانست بیتوته کند، سال دیگر بجای 10 روز بیتوته، 20 روز اعتکاف کرد. پیامبر می فرمایند: ٱلّلهُمَّ وَ لا تَکِلْنی إِلی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً: خداوند لحظه ای مرا به حال خود وامگذار.
آنکه هجرت را مقصد دانست از ویرانی آشیانه چه هراسی دارد؟
انسان مؤمن انسانی است که دلش امن است. کسی که ایمان دارد امن است و وعظ و مجادله به وصف احسن است و حکمت مطلق است.
عقل و علم با یکدیگر حکمت یا حق هستند. انسان مضطرب مانند کودکی مضطرب است که در برابر ناملایمات دنیا است و اگر آگاهی پیدا کند که همه چیز مربوط به آخرت است، دیگر دیگران نیستند و هدف آخرت است، مقصد آنجا ست، رحم در دایره دنیا محیط شده است، اگر دنیا نباشد رحم از بین میرود و دنیا در دایرۀ آخرت است، اگر آخرت نباشد دنیا خودبخود ارزش ندارد.
در قرآن کریم آمده است که در عالم قیامت می گویند چقدر وقت در دنیا بودید؟ می گوئید: ان لبستم: یک نیمه روز یا یک روز.
حضرت زینب (ع) فرمود: مارایت الا جمیلا: چرا انسانها فریب دنیا را میخورند؟ مأمور به آبادانی دنیا هستند. غم خویش نخورند، غم روزی آنها را فرسوده مینماید.
ویرایش:8/4/1392
نیمه دوم سال 1392، تدوین: دکتر حسن کرباسی
نقش تبلیغ در تربیت دینی
(شماره70)
پیشرو در فرهنگ پزشکی و اسلامی
کلینیک دکتر کرباسی
متخصص اعصاب و روان
مشکلات جنسی، اعتیاد
چهارراه/جنب بازار علی/پاساژ ولیعصر(عج)
طبقه فوقانی واحد 2
تلفن: 4464242 ـ 4456164-0361
همراه: 09131622363
آدرس اینترنتی : Drkarbasi32.blogfa.com