ازدواجها و اشتباهها
1- ازدواج کند، خوب میشود!
یکی از باورهای نادرست درباره ازدواج این است که ازدواج میتواند به بهبود بیماران روانپزشکی کمک کند. منشاء شکلگیری این باور، این تصور نادرست است که مشکلات جنسی، علت بروز بیماریهای روانپزشکی هستند بنابراین اگر فرد از نظر جنسی ارضا و خلاء ناشی از نیاز جنسی او پر شود، شفا خواهد یافت! معمولا خانوادههایی که چنین باور نادرستی دارند، فرزندان بیمار خود را به ازدواج تشویق میکنند و اگر در این کار موفق نشوند، به زور و اجبار متوسل خواهند شد درحالی که بروز بیماریهای روانپزشکی علل متعددی دارند؛ عوامل ژنتیکی، تجربههای زندگی، یادگیری و عوامل اجتماعی میتوانند دست به دست هم دهند و باعث بروز بیماری شوند. دارودرمانی و رواندرمانی بهترین گزینههای درمانی هستند، نه ازدواج. ازدواج نوعی تغییر است و هر تغییری چه مثبت و چه منفی، استرسزاست. ازدواج بهعنوان تغییری مثبت و مهم، فشار روانی زیادی به بار میآورد. اگر والدین با این دید به ازدواج نگاه کنند، متوجه خواهند شد ازدواج نهتنها به درمان بیماریهای روانی کمکی نمیکند بلکه به عنوان یک عامل استرسزا میتواند این بیماریها را تشدید کند بنابراین اگر قرار است ازدواجی انجام شود، بهتر است زمانی باشد که بیماری روانی فرد درمان شده باشد. در اینگونه موارد برای ازدواج فرد بهتر است نظر نهایی درمورد بهبود بیمار را پزشک اعلام کند، نه خانواده.
2- قیافه عادی میشود!
خیلیها به دختر و پسری که در شرف ازدواج هستند، میگویند: «قیافه را جدی نگیر»، «قیافه اصلا مهم نیست چون پس از گذشت زمان برایت عادی میشود». البته این درست است که معیارهای زیبایی نسبی هستند و هرکس بنا به سلیقه شخصی خود معیارهای متفاوتی دارد. این هم درست است که اگر زیبایی و جذابیت جسمانی به عنوان مهمترین ملاک یا تنها ملاک مدنظر قرار گیرد، انتخاب همسر مشکل خواهد بود. اما نباید منکر این حقیقت شد که زوجها باید تا اندازهای برای هم جذابیت داشته باشند و به اصطلاح ظاهر همدیگر را بپسندند تا به ازدواج با هم رغبت پیدا کنند. گرچه این باور که با گذشت زمان، قیافه و زیبایی طرف مقابل عادی میشود، تا اندازهای درست است؛ اما نکتهای که باید به آن توجه داشت، این است که چهره زیبا و جذاب به مرور عادی میشود درحالی که چنین چیزی در مورد قیافه زشت صدق نمیکند.
3- با چادر سفید برو با کفن بیا
بسیاری از والدین در شهرها و روستاهای کشورمان هنوز هم به این باور پایبندند که اگر دختری را با چادر سفید به خانه بخت فرستادند، باید به هر روشی با هر موقعیت دشواری کنار آید و فقط مرگ باید او و همسرش را جدا کند. این اعتقاد نادرست در بسیاری از مواقع باعث میشود عروس در یک وضعیت نابسامان و آزاردهنده، تنها راه نجات خود را خودکشی، خودسوزی، فرار از خانه یا تسلیم و پذیرفتن این نوع زندگی بداند.
4- تا عاشق نشدی، ازدواج نکن!
ابتدا لازم است بین عشق و علاقه تفاوت قائل شد. عشق، به معنای علاقه شدید و خواستن بیاندازه، توام با شیفتگی نسبت به طرف مقابل است. چنین چیزی میتواند به احساسات خوشایندی مانند تعلق، لذت، شعف و سرخوشی منتهی شود. توجه بیشازحد به عشق، مانع دیدن واقعیتها میشود.
افراد عاشق اغلب تحتتاثیر عواطف مثبت و شدید و خطاهای شناختی، دچار تحریف اطلاعات میشوند. در چنین وضعیتی برخی اطلاعات مربوط به معشوق رنگ میبازند، برخی پررنگتر و برخی کمرنگ میشوند. درنتیجه میتوان گفت عشق قبل از ازدواج میتواند تا اندازه زیادی مشکلآفرین باشد درحالی که علاقهمندی قبل از ازدواج مانعی ایجاد نمیکند. چه بسا افرادی که به دیگری علاقهمند هستند اما با وجود علاقه از توانایی قضاوت درست برخوردارند یعنی طرف مقابل را با امتیازها و ضعفهایش در نظر میگیرند. این گروه میتوانند انتخاب مناسبی داشته باشند.
نکته: بهترین زمان برای ازدواج پسران سنین 27-24 سالگی و برای دختران 25-21 است اما متأسفانه در حال حاضر پسران و دختران در سنین بالاتر ازدواج میکنند.
ویرایش اول: 9/10/1392
منبع: هفته نامه سلامت
ازدواجها و اشتباهها
(شماره127)
پیشرو در فرهنگ پزشکی و اسلامی
کلینیک دکتر کرباسی
متخصص اعصاب و روان
مشکلات جنسی، اعتیاد
چهارراه/جنب بازار علی/پاساژ ولیعصر(عج)
طبقه فوقانی واحد 2
تلفن: 55464242 ـ 55456164-031
همراه: 09131622363
آدرس اینترنتی : Drkarbasi32.blogfa.com