دکتر حسن کرباسی آرانی متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

دکتر حسن کرباسی آرانی متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

دکتر حسن کرباسی آرانی بورد تخصصی اعصاب و روان (روانپزشک) ومشکلات جنسی و مشاوره
دکتر حسن کرباسی آرانی متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

دکتر حسن کرباسی آرانی متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

دکتر حسن کرباسی آرانی بورد تخصصی اعصاب و روان (روانپزشک) ومشکلات جنسی و مشاوره

شناخت اعتماد به نفس من خوبم؟ خوب نیستم؟ چی هستم؟

شناخت اعتماد به نفس

من خوبم؟ خوب نیستم؟ چی هستم؟ 

وقتی ویژگی های مثبت و منفی خودتان را فهرست میکنید، به نوعی انتقادپذیری را هم تمرین میکنید؛ ویژگیهایی که آدم های با عزت نفس از آن برخوردارند.

ویژگی های خود «من»:

«هیچ کس نیست که هیچ مزیتی بر دیگری نداشته باشد.» این قانون خلقت است. همه آنها که فکر میکنند نسبت به دیگران از هیچ امتیازی برخوردار نیستند، گوهر درونی خودشان را کشف نکرده اند. یک نفر ممکن است حافظه خوبی نداشته باشد اما دست خوبی برای طراحی و نقاشی و خطاطی داشته باشد؛ یکی دیگر ممکن است استعدادی در هیچ هنری نداشته باشد اما خوش صحبت باشد و روابط عمومی اش قوی. همه ما معجونی از این ویژگی های مثبت و منفی هستیم. هیچ کداممان، نه مثبت مطلقیم و نه منفی مطلق و آدم هایی که عزت نفس بالایی دارند، این را خوب می دانند. بر عکس، آدم هایی که عزت نفس پایین دارند، دنیا را سیاه و سفید می بینند. آنها ارزش های خودشان را باور ندارند و امتیازات دیگران را هم، یا بزرگ تر از آن چه هست تصور میکنند، یا انکارش می کنند و در نتیجه، هیچ کس را قبول ندارند!

جدول مثبت و منفی «من»:

این تمرین را امتحان کنید. یک برگه کاغذ بردارید و در آن یک جدول دو ستونی بکشید. بالای ستون اول بنویسید؛ ویژگی های مثبت من و بالای ستون دوم؛     ویژگی های منفی من. حالا فکر کنید و در هر ستون، یکی یکی توانایی ها و محاسن یا ضعف ها و نواقص خود را بنویسید. آنتونی رابینز میگوید: « نواقص و کاستی های خود را روی ماسه بنویسید و امتیازات خود را روی سنگ مرمر»؛ منظورش این است که نگاهتان همیشه به نیمه پر لیوان باشد؛ به مزایایی که از آن برخوردارید و نه به نقاط ضعف تان؛ مخصوصاً آنهایی که کاری اش هم نمیتوانید بکنید.

ویژگی های مثبت من

ویژگی های منفی من

من خوش تیپ هستم

من تنبل هستم

من دروغ گفتن بلد نیستم

من زیادی حساس هستم

من مهربان هستم

من پدر و مادر خوبی نداشته ام

من تحصیلات خوبی دارم

من نمی توانم از حق خودم دفاع کنم

من دیگران را تحت تأثیر قرار میدهم

من پولدار نیستم

من آینده شغلی مطمئنی دارم

من اعتماد به نفس بالا ندارم

در پنج دقیقه اول چند ویژگی نوشتید؟

اگر نتوانید در همان پنج دقیقه اول 10 ویژگی مثبت یا منفی خودتان را بنویسید، یعنی خودتان را خوب نمی شناسید و وقتی از خودتان تصویر درستی ندارید، یعنی وضعیت عزت نفس تان هم تعریفی ندارد. پس، قبل از هر چیز باید ویژگی های خودتان را پیدا کنید. این خودشناسی، فایده های زیادی دارد؛ از جمله اینکه رفتار شما با اطرافیانتان را هم تصحیح می کند. چطور؟ مثلاً کسی که می داند بدبین است و میداند چه چیزهایی باعث تشدید بدبینی او می شود، برای آدمهای اطرافش این موقعیت را به وجود نمی آورد. (مضمون همان جمله معروف: ادب از که آموختی؟ از بی ادبان) کسی که با حس آزارنده بدبینی آشناست، ضمن اینکه تلاش میکند خودش را اصلاح کند، سعی می کند دیگران را هم از این آسیب در امان نگه دارد. دقت کنید. این یعنی عیب، وقتی با خودآگاهی همراه میشود، در ارتباط با دیگران، به یک حسن تبدیل میشود. این را در نظر داشته باشید و حالا با خیال راحت      ستون های مثبت و همین طور منفی را پر کنید.

چرا باید ویژگی های منفی را هم فهرست کنم؟ مطمئناً قسمت سخت تر این تمرین، پر کردن ستون ویژگی های منفی است. اغلب ما عادت نداریم کسی از ما ایراد بگیرد. خودمان هم کمتر خودمان را محاکمه می کنیم. شاید این سؤال هم برایتان پیش آمده که چرا باید در این جدول، ویژگی های منفی تان را هم بنویسید؟ مگر مهم این نیست که شما به ویژگی های مثبت تان باور بیشتری داشته باشید و همیشه آنها را در نظر بگیرید؟

واقعیت این است که آدم هایی که عزت نفس پایین دارند، انتقادپذیر نیستند. یکی از فایده های این تمرین همین است که انتقادپذیری شما را بیشتر می کند. وقتی خودتان از خودتان شروع کنید، با بقیه هم راحت تر کنار می آیید. آدم هایی که عزت نفس پایین دارند، انتقاد دیگران برایشان خیلی سنگین است. برعکس آنچه خودشان فکر می کنند، احساس منفی این آدمها، مستقیماً ناشی  از انتقاد نیست.

دو نفر، یکی با عزت نفس خوب و آن یکی با عزت نفس کم، جمله واحدی را میشنوند؛ مثلاً:«گند زدی!» اما اولی لبخند می زند و می گوید:« بی خیال. شد دیگه، دفعه بعد درستش می کنم.» اما دومی میگوید:« ای وای! بدبخت شدم! من هیچ وقت عرضه نداشتم!» جمله هایی که گفته می شود یکی است اما دو احساس و فکر متفاوت در آنها ایجاد میشود. این یعنی، گفت و گوی درونی یا بیرونی فردی که      عزت نفس پایین دارد و حاصل افکار منفی ای است که در نتیجه الگوهای فکری غیرسازنده در ذهن او رسوب کرده است. کسی که در گفت و گوی درونی اش جمله «تو عرضه هیچ کاری نداری» مرتباً تکرار می شود، وقتی انتقاد می شنود، همان ترجیع بند ناخوشایند برایش تکرار می شود و ناخودآگاه از کسی که کلید ضبط صوتی را زده که دارد آوایی آزاردهنده پخش می کند، شاکی می شود.

به این مثال ها توجه کنید:

مثال شماره 1: موقعیت زهرا: زهرا با خانواده همسرش مشکل دارد. آنها از اول با ازدواج او و پسرشان موافق نبودند و با اصرار پسرشان راضی شدند. حالا هم که شش ماه از شروع زندگی مشترکشان می گذرد، هر بار که زهرا و همسرش به خانه پدر و مادر همسرش می روند، زهرا از نیش و کنایه های آنها در امان نیست. وقتی مادرشوهرش از هر بهانه ای استفاده میکند و کمالات عروس های دیگران را توی سر زهرا می زند، زهرا زبانش قفل میشود و بعد که به خانه خودشان             بر می گردند، با گریه و داد و فریاد، دق و دلی اش را سر همسرش خالی میکند.

زهرا چه باید بکند؟  انتقاد بی پایه و اساس چرا باید ما را ناراحت کند؟ این اشتباه کسی است که از شما انتقاد می کند، نه اشتباه شما. مگر اینکه فرض را بر این گذاشته باشید که دیگران همیشه حرف هایشان درست است و آدم هایی صددرصد بی عیب و نقص اند!

در برخورد با انتقاد غیرمنطقی و برخورد غیرمنصفانه فردی که به عمد قصد ناراحت کردن شما را دارد، نباید از کوره در بروید یا دنیا را تیره و تار ببینید. کافی است طرف مقابل را یک بیمار روانی فرض کنید! در این صورت، نه تنها از آن فرد ناراحت نمی شوید که دلتان می سوزد. می توانید برای اینکه کمتر آسیب ببینید روابطتان را تا زمان اصلاح رفتارش، با او محدود کنید.

مثال شماره 2: موقعیت عباس: مدتی است که عباس در اداره با رئیس مشکل پیدا کرده، بعد از یک اشتباه عباس در رسیدگی به پرونده یک ارباب رجوع، رئیس به او بدبین و حساس شده و احساس می کند رئیس منتظر است بهانه ای از او پیدا کند و عذرش را بخواهد. حالا حتی اگر رئیس ایراد منطقی ای هم از کار عباس بگیرد او به حدی عصبی می شود که به سختی خودش را کنترل می کند.

عباس چطور باید فکر کند؟ وقتی کسی از شما ایراد می گیرد، یا حتی توهین میکند، از دو حال خارج نیست: یا قصد کمک دارد، یا میخواهد شما را ناراحت کند. بهترین کار این است که صرف نظر از درست یا غلط بودنش، به این سؤالها فکر کنید: چه شد که این را گفت؟ شما جای او بودید چطور رفتار میکردید؟ مطمئنید مثل او یا حتی بدتر از او رفتار نمی کردید؟ اگر کسی که از شما انتقاد    می کند راست بگوید که شما باید بهترین استفاده را ببرید، چون کار شما را راحت کرده و شما را با یکی از نواقص تان آشنا کرده. اگر هم فکر می کنید که انتقادها در حقتان غیرمنصفانه است و درست نیست، باز هم منطقاً دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد.

مثال شماره 3: موقعیت فاطمه و زینب: این، گفت و گوی دو ماه پیش فاطمه و زینبست، فاطمه،  تو واقعا خیلی آدم بی ملاحظه ای شدی/ زینب چطور؟/ فاطمه: فقط به فکر خودت هستی!/ زینب: من خودخواهم؟/ فاطمه: من؟ زینب: دست پیش می گیری پس نیفتی؟/ فاطمه: من چی کار کردم؟/ زینب: بگم؟ فاطمه: بگو عزیزم./ زینب: وقتی میگم خودخواه شدی همینه/ فاطمه: تو اصلاً خودخواه نیستی/ زینب: یادت رفته؟ همیشه تو جزوه دادن خسیسی/ فاطمه: من که همیشه جزوه هام پیش توئه! تو این مدت که ما دوست بودیم نیست که تو خیلی در حق من فداکاری کردی!/ زینب: تو خوبی!/ ادامه این بحث، باعث قهر فاطمه و زینب شد.

فاطمه و زینب چطور می توانستند برخورد کنند؟  بهترین برخورد در برابر کسی که به صورت کلی از شما ایراد می گیرد، این است که از او بخواهید منظورش را واضح تر بیان کند. نوع دیگر گفت و گوی زینب و فاطمه:

زینب: تو واقعاً خیلی آدم بی ملاحظه ای شده ای!/  فاطمه: چرا؟/ زینب: خب دیگه، فقط به فکر خودتی!/ فاطمه:میشه دقیقاً توضیح بدی؟/ زینب: فاطمه جان یادته شب امتحان گفتم جزوه تو بده زیراکس بگیرم پیچوندی؟/ فاطمه: باور کن خودم داشتم می خوندم؛ ولی حق با توئه.

به این ترتیب، فاطمه انتقاد زینب را پذیرفته، احساس بهتری به زینب داده و از خراب شدن رابطه اش با دوست خود جلوگیری کرده است.

بسیاری از افرادی که اعتماد به نفس مثبت از خود ندارند و در دوران رشد دچار مشکلات و کاستی هایی بوده اند، حالا بهترین مرحله این است که با یک مشاور ماهر و فوق تخصص روان شناسی بالینی یا روانپزشک ملاقات نمایند و مشکل خود را مطرح کنند.

آنها با پرسشنامه های علمی که دارند او را مورد سنجش قرار می دهند. میزان اضطراب و نوع آن و احتمالاً افسردگی و کج خلقی را سنجیده و در صورت نیاز در مرحلۀ غیر حاد که مشکل وجود دارد درمان شناختی- رفتاری در چندین جلسه انجام میدهند و تحریف های شناختی را از مراجع اصلاح کرده و شناخت درستی از رفتارها و نگرش ها پیدا می نمایند. شناخت درمانی با  نصیحت درمانی فرق         می کند. نصیحت اثرش چند دقیقه است اما درمان شناختی- رفتاری یک فن است که شما بعد از چندین جلسه به آن دسترسی پیدا میکنید و آنگاه می توانید متوجه شوید که در کجاها سوءبرداشت یا حسن برداشت شده است. در حقیقت درمان شناختی- رفتاری یک نوع تقویت ذهن آگاه است.

مولوی می گوید: ای برادر تو همه اندیشه ای،  مابقی خود استخوان و ریشه ای

شناخت اعتماد به نفس (3)

 (شماره131)

این پمفلت جهت آگاهی شماست و توزیع و تکثیر آن ممنوع می باشد.

پیشرو در فرهنگ پزشکی و اسلامی

کلینیک دکتر کرباسی

متخصص اعصاب و روان

مشکلات جنسی، اعتیاد

چهارراه/جنب بازار علی/پاساژ ولیعصر(عج)

طبقه فوقانی واحد 2

تلفن: 55464242 ـ 55456164-031

همراه: 09131622363

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.